می دونم برات عجیبه ... این همه اصرار و خواهش...این همه خواستن دستات...پنهونی حتی نوازش...می دونم دوسم نداری...واسه تو طلوع دردم...می گذری از من و می ری...اما باز من برمی گردم...می دونم برات عجیبه...من با اون همه غرورم...پیش همه ی بدیهات...چه جوری بازم صبورم...می دونم واست سواله...که چرا پیشت حقیرم...دور می شی منو نبینی...باز سراغتو می گیرم...چاره ای جز این ندارم...آخه خون شدی تو رگ هام...می میرم اگه نباشی...بی تو من بد جوری تنهام...می دونم یه روز می فهمی...روزی که دنیا رو گشتی...من چه جوری
می دونم برات عجیبه ... این همه اصرار و خواهش...این همه خواستن دستات...پنهونی حتی نوازش...می دونم دوسم نداری...واسه تو طلوع دردم...می گذری از من و می ری...اما باز من برمی گردم...می دونم برات عجیبه...من با اون همه غرورم...پیش همه ی بدیهات...چه جوری بازم صبورم...می دونم واست سواله...که چرا پیشت حقیرم...دور می شی منو نبینی...باز سراغتو می گیرم...چاره ای جز این ندارم...آخه خون شدی تو رگ هام...می میرم اگه نباشی...بی تو من بد جوری تنهام...می دونم یه روز می فهمی...روزی که دنیا رو گشتی...من چه جوری